یکی از اتفاقاتی که ممکنه بعد مهاجرت برای مهاجرا پیش بیاد، culture shock یا ترس و سردرگمی از شرایط و فرهنگ جدید هست. خیلی وقتها میتونه گیج و مبهوت بودن باشه، خیلی وقتها هم ندونستن یا اشتباه انجام دادن یه سری کارها. در هر صورت، هر کدوم اینها باشه طبیعیه و برای هر کدوم ما پیش اومده.
اول یه نگاهی بندازیم به معنای culture shock طبق دیکشنری Longman:
culture shock
singular, [uncountable]
the feeling of being confused or anxious that you get when you visit a foreign country or a place that is very different from the one you are used to
من دوست دارم از تجربه خودم تو کانادا بگم.
به عنوان یه مهاجر، وقتی سال ۲۰۱۸ به مونترال کانادا مهاجرت کردم، یه سری چیزا برام جدید بود:
مطمئناً یکی از اصلیترین culture shockها، زبان کشور جدید هست. برای من زبان فرانسه، تابلوهای فرانسوی و بدتر از همه، مصاحبههای کاری به زبان فرانسه برای شغل تدریس زبان انگلیسی بود.
مسئله بعدی، بهداشت هست. با کفش وارد آپارتمانها شدن، نبودن آب توی سرویسهای بهداشتی و مسائلی از این دست بود. اما بالاخره روش خودتون رو براش پیدا میکنید.
یه نکتهٔ دیگه، انعامدادن توی رستورانها به پیشخدمتها، به آرایشگر، به کسی که یه سرویسی برات انجام میده هست. اینجا بین ده تا پانزده درصد یا بیشتر رایجه که تیپ (انعام) بدیم. رایجه و اجبار نیست، اما کمتر کسی انجام نمیده. من واااقعاً این قضیه برام سخت بود و به نظرم «تیپ»، پول زور اضافه بود. خیلی تلاش دارم میکنم که اینو برای خودم جا بندازم.
صف واستادن با فاصله. یکبار توی یه مرکز خرید میخواستیم آب بخوریم. من رفتم خیلی نزدیک به اونی که داشت آب میخورد واستادم. یهو دیدم برگشت منو نگاه کرد. یکی دوتا تجربه دیگه باعث شد متوجه شدم رعایت فاصله توی صف مهمه. (البته الان همهمون فاصلهگذاری اجتماعی رو بلدیم).
اینکه حق با عابر پیادهای هست که داره از خیابون رد میشه، حتی اگه اندازهٔ کل اون چراغ سبز طول بکشه. خیلی خیلی به ندرت کسی بوق میزنه که عابر مجبور شه عجله کنه.
لباس مناسب برای مصاحبهٔ کاری (که حتماً خیلیهامون بلدیم). من بلد نبودم. بهش فکر نکردم چون توی ایران مانتو و مقنعه راحت میتونست حالت رسمی هم پیدا کنه خیلی کار سختی نبود. من برای مصاحبه کاری(تدریس زبان)، شلوارک پوشیدم. مصاحبه انجام شد و استخدام شدم. مدیر مؤسسه آخر بهم گفت دیگه هیچ وقت برای مصاحبه شلوارک نپوش و من کلی عکس بهش نشون دادم که ثابت کنم پوشش کشور ما فرق داره و من اینجا تازهواردم.
و یکی دیگه از نکاتی که برام ناراحتکننده بود، این بود که گاهی، با اینکه زبانم خیلی خوبه، توی بحثهای کلاسی عقب میموندم، چون یهو همگروهیهام برای بهتر روشن شدن یک مفهوم، از مثالهای فرهنگی استفاده میکردن (فرض کنید صحبت دربارهٔ برنامه ۹۰ وسط کلاس آزمونسازی). خیلی سخت بود وقتی هیچ ایدهای نداشتم.
اما، اینا هم مثل بقیه چیزا به مرور زمان بهتر میشه.
شما چطور؟ تجربهٔ culture shock رو داشتین؟ ازش گذر کردین یا هنوز باهاتونه؟
من نگار هستم و در مونترال کانادا زندگی میکنم و از تجربههای مهاجرتم برای لینگمی مینویسم. اگه سوالی دربارهی مهاجرت داری میتونی توی کامنتها بپرسی تا دربارهشون توضیح بدم. همچنین میتونی صفحهی اینستاگرامم رو فالو کنی تا با هم بیشتر در ارتباط باشیم و پستهای مهاجرتیم رو اونجا هم دنبال کنی.
9 دیدگاه دربارهٔ «Culture Shock در کانادا»
Kheyli khob bud azizam movafagh bashid
شوکها فرهنگی من و بعضی از دوستان
۱)حفظ فاصله با بقیه
۲)اینکه حتی اگه یه سوال خیلی خیلی کوچیک داشته باشیم باید تو صف وایستیم تا نوبتمون بشه و در غیر اینصورت خیلی جلوه بدی داره: مثلا تو سفورا موقعی که میخوایم از کسی سوال کنیم!
۳)اینکه تو کیجیجی یا هرجای دیگه برای مثال خرید خونه، اجاره یا هرچیز دیگه باید یه متنی در حد شعور خودمون برای صاحب اون تبلیغ بفرستیم مثلا این خونه اجارش چند؟ این عدم اداب اجتماعیمون و نشون میده، باید یه متن ساده و محترمانه بنویسیم مثلا روزبخیر، درمورد این…. لطف کنین قیمت و ….
۴)دونستن فرهنگ هر کشوری قبل از ورود ، که خوشبختانه ما از طرف شرکت یه مشاوری داشتیم که برامون خیلی چیزا رو توضیح داد مثلا: در استان کبک بر خلاف فرانسه مردم دوست ندارن شما عطر زیاد بزنین و حتی بعضی از بوتیکها بهتون تذکر میدن که اگر ممکنه یه موقع دیگه بیاین!!!!! و این خیلی عجیبه،
و اینکه مردم کبک اکثرا دوست ندارن بهشون بگین کانادایی و اگر بگین بلافاصله خودشون در جواب میگن ما کبکی (کبکواز) هستیم چون استقلال طلبن و …. این مورد برا خودم اتفاق افتاده!
نکاتی که گفتی خیلی جالب بود. مرسی عزیزم.
دقیقاً و حتی گاهی به کبکی ها بعضیا میگن «فرانسوی»- که اینم ناراحتشون میکنه.
سلام به شما. امیدوارم سالم و سلامت باشید. یه سوالی داشتم.شما چطور تونستین به مونترال برید؟یعنی آیا با هزینه ی شخصی خودتون بوده یا اینکه رتبه ی مناسبی تو کنکور گرفتید و ساپورت شدین به کانادا؟
و یا اینکه توی دانشگاه ایران درس خوندین و چون درس تون خوب بود از طریق دانشگاه ساپورت شدین به کانادا؟
ممنون میشم توضیح بدید.
سلام . روز خوبی داشته باشید.
ازتون یه سوال داشتم : شما چطور به کانادا رفتید؟؟
آیا با هزینه شخصی خودتون بوده ؟ یا از طریق دانشگاه مثلا چون درس تون خوب بود تونستید بورسیه تحصیلی و… بشید؟ یا اینکه کنکور رتبه ی خوبی داشتید و موفق شدید از این طریق بورسیه بشید یا موارد دیگه ……..؟
ممنون می شم راهنمایی کنید
مرسی
سلام
ممنون از مطالب مفیدتون
برای مهاجرت ب کانادا انگلیسی رو با لهجه آمریکایی مسلط بشیم یا بریتانیایی؟
لهجه کانادایی مشابه آمریکاییه ولی واجب نیست که همون لهجه رو داشته باشید.
شدیدا ذوق میکنم.عالیه هر کدوم قسمتا بهتر از قبلی….
استفاده ی فراوان بردم و حتما معرفی خواهم کرد